خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مردمک (چشم)
2 . دانشآموز
[اسم]
pupil
/ˈpjuːpl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مردمک (چشم)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مردمک
1.Her pupils were dilated.
1. مردمکهای او گشاد شده بود.
2
دانشآموز
شاگرد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دانشآموز
شاگرد
محصل
متعلم
مترادف و متضاد
disciple
schoolboy
schoolgirl
student
trainee
1.She's a former pupil of mine.
1. او شاگرد سابق من است.
2.The number of pupils in the school system is growing.
2. تعداد دانشآموزان در نظام مدرسه رو به رشد است.
elementary school pupils
دانشآموزان مدرسه ابتدایی
تصاویر
کلمات نزدیک
pupa
pup
puny
punter
punt
puppet
puppet government
puppet show
puppeteer
puppetry
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان