خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عذاب وجدان
2 . حالت تهوع
[اسم]
qualm
/kwɑːm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
عذاب وجدان
شک و تردید
مترادف و متضاد
misgiving
1.He had been working very hard so he had no qualms about taking a few days off.
1. او خیلی سخت کار کرده بود، بنابراین هیچ عذاب وجدانی به خاطر چند روز مرخصی گرفتن نداشت.
2.She left her husband and children without a qualm.
2. او شوهر و بچههایش را بدون عذاب وجدان ترک کرد.
2
حالت تهوع
مترادف و متضاد
nausea
A wave of qualm engulfed him.
موجی از حالت تهوع او را فراگرفت.
تصاویر
کلمات نزدیک
quality of life
quality newspaper
quality controller
quality control
quality
quandary
quantifiable
quantifiably
quantification
quantifier
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان