خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . هاری
[اسم]
rabies
/ˈreɪbiːz/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
هاری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هاری
1.The dog had rabies.
1. سگ هاری داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
rabid dog
rabid
rabble
rabbitlike
rabbit warren
raccoon
race
race car
race meeting
race relations
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان