خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شبیه بودن
[فعل]
to resemble
/rɪˈzembl/
فعل گذرا
[گذشته: resembled]
[گذشته: resembled]
[گذشته کامل: resembled]
صرف فعل
1
شبیه بودن
شباهت داشتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شباهت داشتن
شبیه بودن
مانستن
مانند بودن
1.After the earthquake, the city resembled a battlefield.
1. بعد از زلزله، شهر به میدان جنگ شباهت داشت.
2.She resembles her father.
2. او به پدرش شبیه است.
تصاویر
کلمات نزدیک
resemblance
researcher
research student
research methodology
research institute
resent
resentful
resentment
reservation
reserve
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان