خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مقاومت
[اسم]
resistance
/rɪˈzɪstəns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مقاومت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
استقامت
ایستادگی
پایداری
تاب
مقاومت
ابرام
1.AIDS lowers the body's resistance to infection.
1. ایدز مقاومت بدن نسبت به عفونت را کم میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
resist
resinous
resin
resilient
resilience
resistant
resistor
resit
resize
resolute
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان