خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . محروم کردن
[فعل]
to rob of
/rɑb ʌv/
فعل گذرا
[گذشته: robbed of]
[گذشته: robbed of]
[گذشته کامل: robbed of]
صرف فعل
1
محروم کردن
مترادف و متضاد
deny
deprive
strip
1.A last-minute goal robbed the team of victory.
1. یک گُل دقیقه آخری تیم را از پیروزی محروم کرد.
2.He had been robbed of his rights.
2. او از حق و حقوقش محروم شده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
rob
roasting
roasted
roast potatoes
roast
rob peter to pay paul
robber
robbery
robe
robert
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان