خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ساده کردن
[فعل]
to simplify
/ˈsɪmplɪfaɪ/
فعل گذرا
[گذشته: simplified]
[گذشته: simplified]
[گذشته کامل: simplified]
صرف فعل
1
ساده کردن
آسان کردن
1.He tried to simplify the story for the younger audience.
1. او سعی کرد داستان را برای مخاطب کمسن ساده کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
simplification
simplicity
simpleton
simplemindedness
simple-minded
simplistic
simply
simpson
sims
simulate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان