Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . تروریسم
[اسم]
terrorism
/ˈter.əˌrɪz.əm/
غیرقابل شمارش
1
تروریسم
ایجاد ترس و وحشت در مردم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تروریسم
1.Governments must cooperate if they are to fight international terrorism.
1. دولتها اگر که میخواهند با تروریسم بینالمللی مبارزه کنند، باید (با هم) همکاری کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
terror
territory
territorial waters
territorial
terrine
terrorist
terry
terse
tertiary
tertiary college
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان