Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . ران
[اسم]
thigh
/θɑɪ/
قابل شمارش
1
ران
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ران
1.My thighs were aching after the climb.
1. بعد از صعود [کوهپیمایی] ران های من درد میکردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
thief
thickset
thickness
thickly
thickheaded
thigh bone
thimble
thin
thin on top
thing
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان