خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نخ کردن (سوزن)
2 . نخ
3 . ریسه (رایانه)
[فعل]
to thread
/θred/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: threaded]
[گذشته: threaded]
[گذشته کامل: threaded]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
نخ کردن (سوزن)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نخ کردن سوزن
1.to thread a needle
1. سوزن را نخ کردن
[اسم]
thread
/θred/
قابل شمارش
2
نخ
رشته، تار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رشته
ریسمان
نخ
1.I need a needle and thread.
1. من به سوزن و نخ نیاز دارم.
3
ریسه (رایانه)
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
thrash out
thrash
thralldom
thrall
thousand island dressing
threaten
threatening
three
three-decker
three-dimensional
کلمات نزدیک
thrashing
thrash out
thrash
thrall
thousandth
threadbare
threadworm
threat
threaten
threatening
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان