خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گشتاور
[اسم]
torque
/tɔrk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گشتاور
نیروی گشتاوری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گشتاور
1.the three-liter engine has lots of torque.
1. آن موتور (با حجم) سه لیتری نیروی گشتاوری زیادی دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
torpor
torpid
torpedo boat
torpedo
toronto
torrent
torrential
torrential rain
torres
torrid
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان