1 . به‌صورت نوشتاری درآوردن 2 . بازنویسی کردن یک نت برای آلت موسیقی دیگر
[فعل]

to transcribe

/trænˈskraɪb/
فعل گذرا
[گذشته: transcribed] [گذشته: transcribed] [گذشته کامل: transcribed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به‌صورت نوشتاری درآوردن متن چیزی را نوشتن

  • 1.Clerks transcribe everything that is said in court.
    1. منشی‌ها هرچه در دادگاه گفته می‌شود را می‌نویسند.

2 بازنویسی کردن یک نت برای آلت موسیقی دیگر

a piano piece transcribed for the guitar
یک قطعه پیانو بازنویسی‌شده برای گیتار
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان