خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مترجم
[اسم]
translator
/trænsˈleɪtər/
قابل شمارش
1
مترجم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ترجمان
مترجم
1.She works as a translator of technical texts.
1. او به عنوان مترجم متون فنی کار می کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
translation
translate
transitory
transitive
transitional government
translucent
transmigrate
transmission
transmit
transmitter
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان