Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . فاش شدن
2 . رخ دادن
3 . بخار پس دادن (گیاهشناسی)
[فعل]
to transpire
/tɹænspˈaɪɚ/
فعل گذرا
[گذشته: transpired]
[گذشته: transpired]
[گذشته کامل: transpired]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
فاش شدن
آشکار شدن، معلوم شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
فاش شدن
1.It transpired that the gang had had a contact inside the bank.
1. معلوم شد که گروه تبهکاران در بانک یک آشنا داشتند.
2
رخ دادن
روی دادن، اتفاق افتادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رخ دادن
روی دادن
formal
مترادف و متضاد
happen
1.Exactly what transpired remains unknown.
1. این که دقیقاً چه اتفاقی افتاد، نامعلوم باقی میماند.
3
بخار پس دادن (گیاهشناسی)
بخار بیرون آمدن
specialized
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
transpiration
transpirate
transparentness
transparently
transparent substance
transpiring
transplacental
transplant
transplantable
transplantation
کلمات نزدیک
transparent
transparency
transnational
transmute
transmitter
transplant
transport
transportation
transpose
transubstantiation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان