خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . معمولا
[قید]
typically
/ˈtɪp.ɪ.kli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
معمولا
بطور معمول
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نوعا
مترادف و متضاد
usually
1.Tickets for such events will typically cost around thirty dollars.
1. معمولا بلیط اینگونه رویدادها، تقریبا سی دلار هزینه خواهد داشت.
2.Typically, a doctor will see about thirty patients a day.
2. معمولا، یک دکتر روزی تقریبا سی بیمار را می بیند [معاینه می کند].
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
typical
typhoon
typewrite
type
tympanum
typify
typography
tyrannus tyrannus
tyre
u-boat
کلمات نزدیک
typical
typhus
typhoon
typhoid fever
typhoid
typify
typing
typist
typo
typographic
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان