خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیشبینینشده
[صفت]
unforeseen
/ˌʌnfɔrˈsin/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پیشبینینشده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیشبینینشده
مترادف و متضاد
unexpected
unpredicted
expected
predictable
1.The divers faced unforeseen trouble in their search for the wreck.
1. غواصان در جستجوی کشتی غرق شده به مشکلی پیشبینینشده برخوردند.
2.The probe into the congressman's finances turned up some unforeseen difficulties.
2. کاوش در مسائل مالی آقای نماینده مجلس مشکلات پیشبینینشدهای به وجود آورد.
تصاویر
کلمات نزدیک
unforeseeable
unfold
unfocused
unflattering
unfit
unforgettable
unforgettable experience
unforgivable
unforgiving
unforthcoming
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان