Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . بیمعنی
[صفت]
vacuous
/ˈvækjuəs/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more vacuous]
[حالت عالی: most vacuous]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیمعنی
بیخرد، تهی، احمقانه
مترادف و متضاد
empty
unintelligent
vacant
1.a vacuous smile
1. لبخندی بیمعنی
2.a vacuous young woman
2. یک زن جوان بیخرد
3.he had a vacuous expression on his face.
3. او حالتی احمقانه بر چهره اش داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
vacuolization
vacuolisation
vacuole
vacuolation
vacuolated
vacuously
vacuousness
vacuum
vacuum aspiration
vacuum attachment
کلمات نزدیک
vacillate
vaccine
vaccination
vaccinated
vaccinate
vacuum
vacuum cleaner
vacuum flask
vagabond
vagaries
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان