خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . معتبر
[صفت]
valid
/ˈvæləd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more valid]
[حالت عالی: most valid]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
معتبر
صحیح
معادل ها در دیکشنری فارسی:
وارد
موجه
موثق
معتبر
مترادف و متضاد
authentic
correct
lawful
well founded
illegal
invalid
void
1.Rita had valid reasons for denouncing her father's way of life.
1. "ریتا" دلایل معتبری برای محکوم شمردن سبک زندگی پدرش داشت.
2.The witness neglected to give valid answers to the judge's questions.
2. شاهد از دادن پاسخ صحیح به پرسشهای قاضی امتناع ورزید.
3.When Dave presented valid working papers, the foreman consented to hiring him immediately.
3. وقتی "دیو" مدارک شغلی معتبری ارائه کرد، سرکارگر راضی شد تا بلافاصله او را استخدام کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
valiantly
valiant
valet
valerie
valerian
validate
validation
validity
valium
valley
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان