1 . اعتبار بخشیدن
[فعل]

to validate

/ˈvælədeɪt/
فعل گذرا
[گذشته: validated] [گذشته: validated] [گذشته کامل: validated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اعتبار بخشیدن معتبر ساختن، تصدیق کردن

مترادف و متضاد confirm ratify verify
  • 1.He feels that today's economic problems validate his opposition to the policy.
    1. او احساس میکند که مشکلات اقتصادی امروز به مخالفت های او اعتبار می بخشد.
  • 2.The data is validated automatically by the computer after it has been entered.
    2. داده بعد از وارد شدن به کامپیوتر به صورت اتوماتیک معتبر می شوند.
تصاویر
  •  تصویر to validate - دیکشنری انگلیسی بیاموز
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان