1 . نشانگر بودن
[فعل]

to denote

/dɪˈnoʊt/
فعل گذرا
[گذشته: denoted] [گذشته: denoted] [گذشته کامل: denoted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نشانگر بودن دلالت کردن

مترادف و متضاد indicate represent
  • 1.A very high temperature often denotes a serious illness.
    1. درجه حرارت بالا اغلب نشانگر یک بیماری جدی است.
  • 2.The red triangle denotes danger.
    2. مثلث قرمز نشانگر خطر است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان