خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سلامت
[اسم]
health
/helθ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سلامت
سلامتی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
احوال
تندرستی
سلامت
سلامتی
صحت
مترادف و متضاد
fitness
good physical condition
good shape
illness
1.Regular exercise is good for your health.
1. ورزش منظم برای سلامتی شما خوب است.
to be in poor/good/excellent/the best of health
در وضعیت سلامت ضعیف/خوب/عالی/بسیار خوب به سر بردن
to damage one's health
به سلامت کسی آسیب رساندن
Smoking can seriously damage your health.
سیگار کشیدن میتواند به طور جدی به سلامت شما آسیب برساند.
health insurance/issues
بیمه سلامت [بیمه درمانی]/مسائل مربوط به سلامت
تصاویر
کلمات نزدیک
healing
healer
heal up
heal
heady
health care
health center
health clinic
health club
health farm
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان