[فعل]

to omit

/oʊˈmɪt/
فعل گذرا
[گذشته: omitted] [گذشته: omitted] [گذشته کامل: omitted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حذف کردن ذکر نکردن، از قلم انداختن

معادل ها در دیکشنری فارسی: جا انداختن حذف کردن
مترادف و متضاد leave out
  • 1.He inadvertently omitted some important data from the report.
    1. او سهوا چند داده مهم را از گزارش حذف کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان