1 . التماس کردن 2 . ادعا کردن (در دادگاه)
[فعل]

to plead

/pliːd/
فعل ناگذر
[گذشته: pleaded] [گذشته: pleaded] [گذشته کامل: pleaded]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 التماس کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: استدعا کردن التماس کردن
مترادف و متضاد beg
  • 1.She pleaded with her parents to buy him a guitar.
    1. او به پدر و مادرش التماس کرد که برایش گیتار بخرند.

2 ادعا کردن (در دادگاه)

  • 1.He pleaded not guilty.
    1. او در دادگاه ادعای بی‌گناهی کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان