1 . سیاست 2 . بیمه‌نامه
[اسم]

policy

/ˈpɑl.ə.si/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سیاست خط مشی

معادل ها در دیکشنری فارسی: خط مشی سیاست
  • 1.What is your party's policy on immigration?
    1. سیاست حزب شما در رابطه با مهاجرت چیست؟

2 بیمه‌نامه قرارداد بیمه

  • 1.Check the terms of the policy before you sign.
    1. قبل از امضا کردن، شرایط بیمه‌نامه را بررسی کنید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان