1 . حفظ
[اسم]

preservation

/ˌprezərˈveɪʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حفظ حراست

معادل ها در دیکشنری فارسی: استحفاظ حفاظت حفظ نگهداری محافظت
  • 1.the preservation of peace
    1. حراست از صلح
  • 2.the preservation of wildlife
    2. حفظ حیات وحش
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان