[قید]

quite

/kwɑɪt/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خیلی بسیار، زیاد

مترادف و متضاد to a great degree very
  • 1.Casey is quite tall.
    1. "کیسی" خیلی بلندقد است.
  • 2.My new school is quite different.
    2. مدرسه جدید من بسیار متفاوت است.
  • 3.They earn quite a lot of money.
    3. آنها پول بسیار زیادی در می‌آورند.
  • 4.You'll be quite comfortable here.
    4. اینجا خیلی راحت خواهی بود.

2 کاملاً

مترادف و متضاد absolutely completely entirely
  • 1.Dinner isn't quite ready yet.
    1. شام هنوز کاملاً حاضر نیست.
  • 2.I can't quite reach it—can you give it to me?
    2. دستم کاملاً به آن نمی‌رسد؛ می‌توانی آن را به من بدهی؟
  • 3.I'm quite happy to wait for you here.
    3. من کاملاً خوشحالم که اینجا منتظرت بمانم.
  • 4.The theater was not quite full.
    4. سالن تئاتر کاملاً پر نشده بود.
  • 5.The two situations are quite different.
    5. این دو موقعیت کاملاً متفاوت هستند.
quite agree/know
کاملاً موافق بودن/دانستن
  • 1. I don't quite know what to do next.
    1. من کاملاً نمی‌دانم بعدش باید چکار کنم.
  • 2. I quite agree.
    2. من کاملاً موافق هستم.
quite sure
کاملاً مطمئن
  • 1. Are you quite sure?
    1. آیا کاملاً مطمئن هستی؟
  • 2. I'm not quite sure I understand what you mean.
    2. کاملاً مطمئن نیستم (که) منظور شما را بفهمم.
quite frankly
کاملاً رک بگویم
  • Quite frankly, I don't blame you.
    کاملاً رک بگویم، من تو را مقصر نمی‌دانم.
not quite
نه کاملاً
  • It's like being in the Alps, but not quite.
    مثل بودن در رشته کوه‌های آلپ است، اما نه کاملاً.
quite the contrary
کاملاً برعکس
  • I don't find him funny at all. Quite the contrary.
    او به نظرم اصلاً بامزه نیست. کاملاً برعکس.

3 واقعاً حقیقتاً

مترادف و متضاد really
quite a/the something
واقعاً/حقیقتاً ... بودن/کردن
  • 1. The engines make quite a noise.
    1. موتورها واقعاً سروصدا می‌کند.
  • 2. Winning this contest was quite a great accomplishment.
    2. پیروزی در این مسابقه واقعاً دستاوردی بزرگ بود.

4 نسبتاً تاحدودی

معادل ها در دیکشنری فارسی: نسبتا
مترادف و متضاد fairly pretty rather
quite big/good/cold/warm/interesting...
نسبتاً بزرگ/خوب/سرد/گرم/جالب و...
  • It's quite warm outside.
    بیرون هوا نسبتاً گرم است.
quite well/bad
نسبتاً خوب/بد
  • He plays quite well.
    او نسبتاً خوب بازی می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان