[فعل]

to register

/ˈredʒ.ɪ.stər/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: registered] [گذشته: registered] [گذشته کامل: registered]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ثبت کردن ثبت‌نام کردن

مترادف و متضاد enrol put one's name down sign up
to register a birth/marriage/death
تولد/ازدواج/مرگ را ثبت کردن
to register a company/trademark
شرکت/برند تجاری ثبت کردن
to register something in something/somebody
چیزی را در [به نام] چیزی/کسی ثبت کردن
  • 1. I registered the car in my name.
    1. اتومبیل را به اسم خود ثبت کردم.
  • 2. The ship was registered in Panama.
    2. کشتی در پاناما ثبت شده‌است.
to register for something
برای چیزی ثبت‌نام کردن
  • Students have to register for the new course by the end of April.
    دانشجویان باید برای ترم جدید تا آخر آوریل ثبت‌نام کنند.

2 نشان دادن

مترادف و متضاد display indicate show
to register something
چیزی را نشان دادن
  • The thermometer registered 90°F.
    دماسنج 90 درجه فارنهایت را نشان داد.
[اسم]

register

/ˈredʒ.ɪ.stər/
قابل شمارش

3 فهرست لیست

معادل ها در دیکشنری فارسی: لیست
مترادف و متضاد listing official list
register of something
فهرست چیزی
  • The National Register of Historic Places
    فهرست ملی اماکن تاریخی

4 صندوق پول

مترادف و متضاد cash register

5 گونه کاربردی (زبان‌شناسی)

  • 1.The essay suddenly switches from a formal to an informal register.
    1. مقاله ناگهان از گونه کاربردی رسمی به غیررسمی تغییر می‌یابد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان