1 . شبیه بودن
[فعل]

to resemble

/rɪˈzembl/
فعل گذرا
[گذشته: resembled] [گذشته: resembled] [گذشته کامل: resembled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شبیه بودن شباهت داشتن

  • 1.After the earthquake, the city resembled a battlefield.
    1. بعد از زلزله، شهر به میدان جنگ شباهت داشت.
  • 2.She resembles her father.
    2. او به پدرش شبیه است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان