Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کمک
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
assistance
/əˈsɪs.təns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کمک
مساعدت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
امداد
یاری
همیاری
معاضدت
مساعدت
مدد
کمک
مترادف و متضاد
help
support
1.Can I be of any assistance?
1. میتوانم (هیچ) کمکی کنم؟
2.Teachers can't give pupils any assistance during exams.
2. معلمان نمیتوانند به دانش آموزان در هنگام امتحان هیچ کمکی بکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
assist
assimilation
assimilate
assignment
assignee
assistant
assistant professor
assistant referee
assistive
associate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان