Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پنجه
2 . پنجه کشیدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
claw
/klɔː/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پنجه
چنگ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پنجه
چنگ
چنگال
1.The cat lashed out with its claws.
1. گربه عصبانی شد و پنجه کشید.
the claws of a crab
چنگ خرچنگ
[فعل]
to claw
/klɔː/
فعل گذرا
[گذشته: clawed]
[گذشته: clawed]
[گذشته کامل: clawed]
صرف فعل
2
پنجه کشیدن
پنجه زدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پنجه کشیدن
چنگ زدن
تصاویر
کلمات نزدیک
clavicle
clavichord
claustrophobic
claustrophobia
clause
clay
clay court
clayey
claymore
clayton
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان