Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . نسبتاً
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
comparatively
/kəmˈpɛrətɪvli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نسبتاً
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نسبتا
مترادف و متضاد
relatively
1.It was comparatively easy for him to learn baseball because he had been a cricket player.
1. یادگیری بیسبال برای او نسبتاً آسان بود چون او (قبلاً) بازیکن کریکت بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
comparative
comparably
comparable
company
companionship
compare
compartment
compass
compass point
compass saw
کلمات نزدیک
comparative
comparable
company town
company man
company law
compare
compare apples and oranges
compare notes
compared
compared to
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان