Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مقایسه کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to compare
/kəmˈper/
فعل گذرا
[گذشته: compared]
[گذشته: compared]
[گذشته کامل: compared]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مقایسه کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تشبیه کردن
تطبیق کردن
سنجیدن
مقایسه کردن
مترادف و متضاد
contrast
juxtapose
set side by side
to compare A with/to B
(آ) را با (ب) مقایسه کردن
We carefully compared the first report with the second.
ما با دقت گزارش اول را با دوم مقایسه کردیم.
to compare A and B
(آ) و (ب) را (با هم) مقایسه کردن
Teachers always used to compare me and my sister.
معلمها در گذشته همیشه من و خواهرم را (با هم) مقایسه میکردند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
comparatively
comparative
comparably
comparable
company
compartment
compass
compass point
compass saw
compassion
کلمات نزدیک
comparatively
comparative
comparable
company town
company man
compare apples and oranges
compare notes
compared
compared to
compared with
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان