[فعل]

to confide

/kənˈfaɪd/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: confided] [گذشته: confided] [گذشته کامل: confided]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مورد اعتماد قرار دادن درد دل کردن (با کسی در نتیجه اعتماد)، (راز و ... را با کسی) در میان گذاشتن

معادل ها در دیکشنری فارسی: درد دل کردن
  • 1.He confided his fears to his mother.
    1. او ترس‌هایش را با مادرش در میان گذاشت.
  • 2.He confided in his brother.
    2. او برادرش را مورد اعتماد قرار داد [او با برادرش درد دل کرد].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان