[اسم]

conscience

/ˈkɑnʃəns/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 وجدان

معادل ها در دیکشنری فارسی: وجدان
  • 1.He has a guilty conscience.
    1. او وجدانی گناهکار دارد [او عذاب وجدان دارد].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان