[اسم]

consumption

/kənˈsʌmpʃən/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مصرف خوردن، آشامیدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: مصرف
مترادف و متضاد drinking eating utilization
  • 1.Consumption of intoxicating beverages is not permitted in my country.
    1. مصرف نوشیدنی‌های مست کننده در کشور من مجاز نیست [ممنوع است].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان