Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . چوبپنبه
2 . سربطری
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
cork
/kɔrk/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
چوبپنبه
[پوست برونی درخت بلوط]
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چوبپنبه
2
سربطری
چوبپنبه
1.He pulled out the cork and commenced pouring the wine.
1. او سربطری را درآورد و شروع به ریختن شراب کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
corium
coriander
corgi
corey
core
corkage
corking
corkscrew
corm
cormorant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان