واژه date به معنای تاریخ به روز خاصی از ماه و سال اطلاق میشود که با اعداد و نام ماهها و سال مشخص میشود. مثلا:
".What's the date today?’ "The 10th" («تاریخ امروز چندم است؟» «دهم است.»)
".Write today's date at the top of the page" (تاریخ امروز را بالای صفحه بنویسید.)
واژه date به معنای خرما به میوهای شیرین، چسبناک و شیرین گفته میشود که روی درختی به نام نخل میروید که در شمال آفریقا و غرب آسیا فراوان است.
3
قرار (عاشقانه)
قرار ملاقات
مترادف و متضاد
appointment
meeting
rendezvous
1.Our date will be tomorrow.
1.
قرار ما فردا خواهد بود.
to have a date with somebody
با کسی قرار عاشقانه داشتن
I have a date with Lacey tomorrow night.
من فردا شب با "لوسی" قرار دارم.
an Internet/online/lunch date
قرار اینترنتی/آنلاین/(به صرف) ناهار
I have a lunch date with Sue at 12:30.
من با "سو" ساعت 12:30 برای صرف ناهار قرار دارم.
to make a date
قرار ملاقات گذاشتن
1.
Call me next week and we'll try and make a date.
1.
هفته آینده با من تماس بگیر و آن وقت سعی میکنیم قرار ملاقات بگذاریم.
2.
I can't come on that date.
2.
نمیتوانم به آن قرار ملاقات بیایم.
کاربرد واژه date به معنای قرار عاشقانه/قرار ملاقات
منظور از واژه date به معنای "قرار عاشقانه" ملاقات از قبل تعیینشده بین دوست پسر و دوست دختر یا بین دو نفر که قصد آشنایی و دوستی دارند است. منظور از واژه date به معنای "قرار ملاقات" ملاقات از قبل تعیینشده بین افراد در تاریخ و ساعت مشخص است. مثلا:
".I've got a date with Lucy tomorrow night" (من فردا شب با "لوسی" قرار دارم.)
".I can't come on that date" (نمیتوانم به آن قرار ملاقات بیایم.)
4
دوست پسر/دختر
مترادف و متضاد
boyfriend
girlfriend
1.My date is meeting me at seven. She is really pretty.
1.
دوست دخترم ساعت 7 با من قرار دارد. او خیلی زیباست.
کاربرد واژه date به معنای دوست پسر/دوست دختر
منظور از واژه date به معنای "دوست پسر/دختر" به فردی اشاره دارد که با فرد دیگری رابطه عاشقانه دارد و با او قرار میگذارد. این کاربرد بیشتر در زبان انگلیسی آمریکایی رواج دارد.
5
زمان
دوره، دوران
مترادف و متضاد
age
period
time
1.This a building of late Roman date.
1.
این ساختمان، متعلق به اواخر دوره روم است.
at a later date
در زمان بعد
The details can be added at a later date.
جزئیات میتوانند در زمان بعد اضافه شوند.
at a future date
در زمان آینده
The work will be carried out at a future date.
آن کار در زمان آینده انجام خواهد شد.
کاربرد واژه date به معنای زمان
واژه date برخی اوقات هم بهطور کلی به "زمان" اشاره میکند و به روز خاصی اطلاق نمیشود. مثلا:
".The work will be carried out at a future date" (آن کار در زمان آینده انجام خواهد شد.)
مترادف و متضاد
ascertain the date of
assign a date to
to date something
برای چیزی تاریخ گذاشتن/چیزی را تاریخ زدن
1.
Have you dated the letter?
1.
برای نامه تاریخ گذاشتهای؟
2.
Thank you for your letter dated 24th March.
2.
ممنون بابت نامه شما به تاریخ بیست و چهارم مارس.
3.
The forms should be dated and signed and sent back immediately.
3.
فرمها باید تاریخ و امضا زده شوند و فورا (پس) فرستاده شوند.
کاربرد فعل date به معنای تاریخ گذاشتن
فعل date به معنای "تاریخ گذاشتن" به معنای نوشتن تاریخ روی چیزی (مثلا نامه، فرم، سند و ...) است. مثلا:
"?Have you dated the letter" (برای نامه تاریخ گذاشتهای؟)
فعل date وقتی در ساختار (date something (at/to something به معنای این است که یک شی چقدر قدمت دارد و به چه زمانی برمیگردد و بیشتر برای اشیای باستانی استفاده میشود. مثلا:
".The skeleton has been dated at about 2,000 BC" (این اسکلت به تاریخ 2000 سال قبل از میلاد برمیگردد.)
7
قرار گذاشتن
قرار (عاشقانه) گذاشتن
مترادف و متضاد
court
go out with
see
woo
to date somebody
با کسی قرار گذاشتن
She's been dating Ron for several months.
او چندین ماه است که با "ران" قرار میگذارد.
to date for (time)
برای مدتی قرار گذاشتن
We've been dating for six months.
شش ماه است که با هم قرار میگذاریم [با هم رابطه داریم].
کاربرد فعل date به معنای قرار گذاشتن
فعل date به معنای "قرار گذاشتن" بیشتر به قرارهای عاشقانهای اشاره دارد که دو فرد برای آشنایی با یکدیگر، همدیگر را در مکانی (مانند سینما، کافیشاپ، رستوران و...) ملاقات میکنند. در انگلیسی آمریکایی از این فعل برای مفهوم "با هم دوست بودن" و "رابطه عاشقانه داشتن" هم استفاده میکنند. مثلا:
".She's been dating Ron for several months" (او چند ماه است که با "ران" دوست است [با او قرار میگذارد].)
8
قدیمی شدن
از مد افتادن
1.She designs classic clothes which do not date.
1.
او لباسهای کلاسیکی طراحی میکند که قدیمی نمیشوند.
2.The coat may be pricey but it will never date.
2.
ممکن است این کت گرانقیمت باشد ولی هیچوقت قدیمی نخواهد شد.
9
پیر نشان دادن
to date somebody
کسی را پیر نشان دادن
1.
Does that word date me?
1.
آیا آن کلمه من را پیر نشان میدهد؟
2.
I was at the Woodstock festival—that dates me, doesn't it?
2.
من در فستیوال "ووداستاک" حضور داشتم؛ این من را پیر نشان میدهد، مگر نه؟
توضیح درباره فعل date به معنای پیر نشان دادن
فعل date در این کاربرد به معنای این است که فاعل جمله پیرتر از افراد دیگر است و نسبتاً سن و سالی از او گذشته است (گرچه دوست ندارد این گونه جلوه کند.)