Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خیس کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to drench
/drɛnʧ/
فعل گذرا
[گذشته: drenched]
[گذشته: drenched]
[گذشته کامل: drenched]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خیس کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خیساندن
خیس کردن
مترادف و متضاد
saturate
soak
wet
dry
1.His face was drenched with sweat.
1. صورت او از عرق خیس شده بود.
2.His fraternity friends tried to drench him but he was too clever for them.
2. دوستان او سعی کردند که او را خیس کنند ولی او از آنها زرنگتر بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
dregs
dredger
dredge
dreary
dreamy
dress
dress down
dress rehearsal
dress uniform
dress up
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان