Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . طول مدت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
duration
/djuˈreɪʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
طول مدت
مدت زمان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مدت
1.The singer remained in the hotel for the duration of his stay in the UK.
1. خواننده در طول مدت اقامتش در بریتانیا در هتل ماند.
تصاویر
کلمات نزدیک
durance
durable
durability
dura mater
duplicity
duress
durian
during
durum
dusk
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان