[اسم]

duress

/duˈres/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 فشار اجبار، سختی

مترادف و متضاد compulsion force hardship
  • 1.He signed the confession under duress.
    1. او تحت فشار اعتراف نامه را امضا کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان