Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خوش گذراندن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
enjoy oneself
/ɛndʒˈɔɪ wʌnsˈɛlf/
1
خوش گذراندن
خوش گذشتن، حال کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
حال کردن
خوش بودن
صفا کردن
خوش گذراندن
کیف کردن
مترادف و متضاد
have a good time
have fun
be miserable
1.Did you enjoy yourself at the concert last night?
1. دیشب در کنسرت به شما خوش گذشت؟
2.I think the party went well - people seemed to be enjoying themselves.
2. فکر کنم مهمانی خیلی خوب پیش رفت - مردم به ظاهر خیلی خوش گذراندند.
تصاویر
کلمات نزدیک
enjoy
enjambement
enigmatically
enigmatic
enigma
enjoyable
enjoyment
enlarge
enlargement
enlighten
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان