Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . گلآرایی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
flower arranging
/ˈflaʊər əˈreɪnʤɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گلآرایی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گلآرایی
1.I do flower arranging as a hobby.
1. من برای سرگرمی گلآرایی میکنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
flower
flow chart
flow
flout
flourishing
flower bed
flower box
flower farming
flowerbed
flowered
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان