[صفت]

interested

/ˈɪn.trə.stəd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more interested] [حالت عالی: most interested]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 علاقه‌مند

معادل ها در دیکشنری فارسی: ذی‌علاقه ذی‌نفع علاقه‌مند
مترادف و متضاد absorbed attentive concerned eager fascinated bored disinterested uninterested
  • 1."Really?" he said, with an interested look on his face.
    1. او با نگاهی علاقه‌مند در چهره‌اش گفت: «واقعا؟»
interested in something/somebody
به چیزی/کسی علاقه‌مند بودن
  • He didn't seem very interested in what I was saying.
    او زیاد علاقه‌مند به چیزی که داشتم می‌گفتم نبود.
interested in doing something
به انجام کاری علاقه‌مند بودن
  • Anyone interested in joining the club should contact us at the address below.
    هر کس که علاقه‌مند به عضو شدن در باشگاه را دارد باید با آدرس زیر با ما تماس بگیرد.
interested to do something
به انجام کاری علاقه‌مند بودن
  • I'd be interested to hear more about your work.
    علاقه‌مندم بیشتر راجع به کارتان بشنوم.
to be/sound interested
علاقه‌مند بودن/به نظر رسیدن
  • 1. He sounded genuinely interested.
    1. او حقیقتا علاقه‌مند به نظر می‌رسید.
  • 2. There's a talk on Italian art—are you interested?
    2. یک سخنرانی درباره هنر ایتالیایی وجود دارد؛ آیا علاقه‌مند هستی؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان