Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . زانو
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
knee
/niː/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
زانو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زانو
1.The baby was crawling around on its hands and knees.
1. بچه داشت بر روی دستان و زانوهایش چهاردستوپا میرفت.
2.These jeans are torn at the knee.
2. این شلوار لیها در زانو پاره شدهاند.
a knee injury
جراحت زانو
a knee patch
وصله زانو
تصاویر
کلمات نزدیک
knead
knave
knapsack
knackered
knack
knee brace
knee-deep
knee-high
knee-jerk
kneecap
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان