Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . از دست دادن
2 . جا انداختن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to miss out
/mɪs aʊt/
فعل ناگذر
[گذشته: missed out]
[گذشته: missed out]
[گذشته کامل: missed out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
از دست دادن
to miss out on something
فرصت چیزی را از دست دادن
1. Don't miss out on the fantastic bargains in our summer sale.
1. فرصت خرید ارزان فوقالعاده در جراج تابستانه ما را از دست ندهید.
2. You shouldn't miss out on the opportunity to date her.
2. شما نباید فرصت قرار گذاشتن (بیرون رفتن) با او را از دست بدهید.
2
جا انداختن
مترادف و متضاد
omit
to miss somebody/something out
کسی/چیزی را جا انداختن
1. I'll just read through the form again to make sure I haven't missed anything out.
1. من فقط دوباره از روی فرم میخوانم تا مطمئن شوم چیزی را جا نینداخته باشم.
2. You've missed out your address on the form.
2. آدرست را در فرم جا انداختهای.
تصاویر
کلمات نزدیک
miss
misrepresentation
misrepresent
misread
misquote
miss you
missed call
missile
missing
missing person
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان