[اسم]

performance

/pərˈfɔːr.məns/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اجرا

معادل ها در دیکشنری فارسی: اجراء
مترادف و متضاد presentation rendering rendition
  • 1.We saw the performance of Arthur Miller's play, "The Crucible."
    1. ما اجرای نمایشنامه آرتور میلر، (با نام) "بوته آزمایش" را دیدیم.
to give a performance
اجرا ارائه دادن
  • She gave a superb performance as Lady Macbeth.
    او یک اجرای عالی به عنوان "لیدی مکبث" ارائه داد.
live performance
اجرای زنده
  • one of the band’s live performances
    یکی از اجراهای زنده گروه

2 عملکرد کارایی

معادل ها در دیکشنری فارسی: عملکرد
مترادف و متضاد functioning operation
to improve performance
بهبود بخشیدن عملکرد
  • These changes significantly improve the performance of the engine.
    این تغییرات عملکرد موتور را به طرز چشمگیری بهبود می‌بخشند.
to monitor somebody’s performance
عملکرد کسی را زیرنظر گرفتن
  • The children's performance at school is continually monitored.
    عملکرد بچه‌ها در مدرسه مدام زیرنظر گرفته می‌شود.
to assess somebody’s performance
عملکرد کسی را ارزیابی کردن
  • Banks assess the performance and prospects of firms before lending.
    بانک‌ها قبل از وام دادن عملکرد و آینده شرکت‌ها را ارزیابی می‌کنند.
significant performance
عملکرد چشمگیر
high-performance cars
اتومبیل‌های با کارایی بالا

3 انجام اجرا، عمل، ایفا

معادل ها در دیکشنری فارسی: اجراء اقامه انجام ایفا ادا
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان