[اسم]

performer

/pərˈfɔːr.mər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بازیگر اجراکننده

معادل ها در دیکشنری فارسی: بازیگر هنرپیشه زننده نوازنده
مترادف و متضاد actor actress entertainer
  • 1.He's a brilliant performer.
    1. او بازیگری [خواننده ای] برجسته است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان