[اسم]

perfume

/ˈpɜr.fjuːm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 عطر

معادل ها در دیکشنری فارسی: رایحه عطر
مترادف و متضاد cologne fragrance
  • 1.She adores French perfume.
    1. او عاشق عطر فرانسوی است.
  • 2.What perfume are you wearing?
    2. چه عطری زده‌ای؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان