Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . عطر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
perfume
/ˈpɜr.fjuːm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
عطر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رایحه
عطر
مترادف و متضاد
cologne
fragrance
1.She adores French perfume.
1. او عاشق عطر فرانسوی است.
2.What perfume are you wearing?
2. چه عطری زدهای؟
تصاویر
کلمات نزدیک
performing arts
performer
performance-enhancing drugs
performance art
performance
perfumed
perfunctorily
perfunctory
perhaps
perigee
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان