[فعل]

to repeat

/rəˈpiːt/
فعل گذرا
[گذشته: repeated] [گذشته: repeated] [گذشته کامل: repeated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تکرار کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: تکرار کردن
مترادف و متضاد recap restate say again
  • 1.He repeated the number.
    1. او عدد را تکرار کرد.
  • 2.The test must be repeated several times.
    2. آزمون باید چندین بار تکرار شود.
  • 3.Would you mind repeating what you just said?
    3. اشکالی دارد حرفی که زدید را تکرار کنید؟
[اسم]

repeat

/rəˈpiːt/
قابل شمارش

2 تکرار بازپخش

  • 1.‘Is it a new series?’ ‘No, a repeat.’
    1. "آیا آن سریالی جدید است؟" "نه، تکراری است."
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان