[صفت]

repeated

/rɪˈpiːtɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more repeated] [حالت عالی: most repeated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مکرر پی در پی

معادل ها در دیکشنری فارسی: مکرر
  • 1.repeated absences from work
    1. غیبت‌های مکرر از سرکار
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان